سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت ، فرمود : ] مادر بر تو بباید گریست مى‏دانى استغفار چیست ؟ استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است : نخست پشیمانى بر آنچه گذشت ، و دوم عزم بر ترک بازگشت ، و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى چنانکه خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى ، و چهارم اینکه حقّ هر واجبى را که ضایع ساخته‏اى ادا سازى و پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است ، با اندوهها آب کنى چندانکه پوست به استخوان چسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید ، و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى ، چنانکه شیرینى معصیت را بدان چشاندى آنگاه أستغفر اللّه گفتن توانى . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----4911---
بازدید امروز: ----12-----
بازدید دیروز: ----0-----
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم

 

نویسنده: مینا بهفر
یکشنبه 84/10/25 ساعت 7:44 صبح

غروبی غم افزا چون دامان خونین رنگ افق ، در کرانه های دور دست محو می شوم و همگام با کاروان خاموش نیستی در آغوش تیره خاکهای سنگین جا گرفتم .  من بی نشان بی نشانی ها و آواره صحرای بیکران مرگم . گلویم را بغض جدائی می فشرد ، جدائی از آمال و ارزوها و رویاهای جوانی . جدائی از آرزوهای فرحناک و شوق انگیز .

من در بهار طراوات وزیبایی بودم و در انتظار آینده ای شیرین می سوختم . دیرگاهی فراموش شده مرا با داماد خاموش خاک عقد می بستند و حجله گاهی تاریک را بهرم آراستند . دختری بی پناه و مهجور از آرزوهای ناسرانجام در حیات .

 

آه که غریب و برباد رفته ام . آه که دور افتاده و بی مونسم . آه که بی خانمان و حسرت آورم . دوستم بدار که از بی وفائی ها مرا یادی نیست . دوستم بدار که فاصله بی رحمانه از تو جدایم کرد . دوستم بدار که تو را دوست خواه داشت .

من ره آورد امیدهای برباد رفته و ناسرانجامم . من بال زنان در نهانگاه فراموشی ها فرود آمدم . من عزیزی سفر کرده از وادی محبتم که دلارام خاکم و همنیشن نیستی ..........


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • من آواره صحرای بیکران مرگم
    بدون تو هیچ چیز معنا نداره !
    مهم نیست از کجائی ؟
    سلامی به سرخی آفتاب
    شروع

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  •